جدول جو
جدول جو

معنی گران گاز - جستجوی لغت در جدول جو

گران گاز
(گِ)
سخت گران فروش. دندان گرد. رجوع به گران فروش شود، کسی که دندانهای درشت دارد
لغت نامه دهخدا
گران گاز
کسی که دندانهای درشت دارد، سخت گران فروش دندان گرد
تصویری از گران گاز
تصویر گران گاز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گران خیز
تصویر گران خیز
آنکه دیر از جا برخیزد، دیرجنب، برای مثال از گران خیزان خواب صبح فصل گل مباش / می رسد خوابی که بیداری فراموشت شود (رضی دانش - لغتنامه - گران خیز)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گران جان
تصویر گران جان
سخت جان، بسیار پیر و سال خورده، شخص بینوا و بیمار و از جان سیر شده، خسیس، لجوج، کسی که همنشینی و سخن گفتنش بر دیگران ناگوار باشد، برای مثال حریف گران جان ناسازگار / چو خواهد شدن دست پیشش مدار (سعدی - ۹۹ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گران بار
تصویر گران بار
انسان یا حیوانی که بار سنگین بر پشت داشته باشد، درخت پرمیوه، کنایه از شخص بردبار، زن آبستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گران گوش
تصویر گران گوش
کسی که گوشش نشنود، گوش سنگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرانی گاه
تصویر گرانی گاه
مرکز ثقل، در علم فیزیک، گرانیگاه، جایگاه اصلی چیزی
فرهنگ فارسی عمید
(گِ)
کنایه از مردم عالی قدر بلندمرتبه و بعضی گویند گران سایه کنایه از ذات فیاضی که زودانتقال نکند و از جا نرود و گویند کسی که حضور او مرغوب نباشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
کسی که آواز کلفت و بم دارد. جهوری ّالصوت. درشت آواز. مراد خشونت و غلظتی است که در صوت پدید آید، طبیعی یا عرضی
لغت نامه دهخدا
(گِ)
مرکز ثقل. (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان فعله کری است که در بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 660 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ غِ)
چراغی که به نیروی گاز روشن شود. چراغی که مادۀ مشتعل کننده آن گازهای مختلف از قبیل گاز نفت، گاز زغال سنگ یا گاز بوتان باشد
لغت نامه دهخدا
(گِ مَ)
گران سر. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ گُ)
آنکه گرز گران دارد. دارندۀ گرز سنگین:
گرفتش سنان وکمان و کمند
گران گرز را پهلو دیوبند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ)
کنایه از دیرگیر و سخت گیر، آنکه در کارها صبر و ثبات ورزد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
گران فروشی. رجوع به گران گاز شود
لغت نامه دهخدا
(گِ)
مردمی را گویند که گوش ایشان سنگین باشد، یعنی دیر بشنود و کر را نیز گویند چه گران گوشی به معنی کری آمده است. (برهان). کر. اطروش. موقور. (مهذب الاسماء) : گران گوشی به قزوینی گفت: شنیدم زن کرده ای. گفت: سبحان اﷲ تو که چیزی نشنوی این خبر از کجا شنیدی. (از منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلن ص 163).
اگر راحت بخواهی در همه حال
بشو هر جا گران گوش و زبان لال.
میر نظمی (از شعوری ص 310)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
به معنی گران پای. (آنندراج). دیربلندشونده و سخت از جای برخیزنده:
اگرچه شیرپیکر بود پرویز
ملک بود و ملک باشد گران خیز.
نظامی.
از گران خیزان خواب صبح فصل گل مباش
میرسد خوابی که بیداری فراموشت شود.
رضی دانش (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گران آواز
تصویر گران آواز
کسی که آوازی بم دارد درشت آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران جان
تصویر گران جان
سخت جان، بسیار مقاومت کننده در برابر چیزی، پوست کلفت، دیر پذیر
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که گوشش سنگین باشد آنکه دیر بشنود: گران گوشی بقزوینیی گفت: شنیدم زن کرده یی. گفت: سبحان الله تو که چیزی نشنوی این خبر از کجا شنیدی ک، کر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران مغز
تصویر گران مغز
گران سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرانیگاه
تصویر گرانیگاه
مرکز ثقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گراز گراز
تصویر گراز گراز
گرازان گرازان: به پیش بازش یوز آمدی گراز گراز. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گرزی سنگین دارد: گرفتش سنان و کمان و کمند گران گرز را پهلو دیوبند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران گازی
تصویر گران گازی
داشتن دندانهای درشت، گران فروشی دندان گردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران گیر
تصویر گران گیر
سختگیر دیر گیر، آنکه در امور صبر و ثبات ورزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرانیگاه
تصویر گرانیگاه
((گِ))
مرکز ثقل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گران مغز
تصویر گران مغز
((~. مَ))
متکبر، خود خواه، گران سر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گران جان
تصویر گران جان
سخت جان، پست، دون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرانیگاه
تصویر گرانیگاه
مرکز ثقل، نقطه ثقل
فرهنگ واژه فارسی سره